پنجشنبه ۱۰ بهمن ۹۸ | ۰۲:۵۳ ۱,۳۶۸ بازديد
The Projectionist فیلم مستند آبل فرارا در مورد زندگی و حرفه سینمای مغول سینما نیک نیکولا است ، نگاهی به گذشته و حال سینماها
"تماشای فیلم به من جهت داده است." و آن از نیکلاس "نیک" نیکولا همیشه خطی ، منسجم ، خواستار ، پاداش بوده است. داستانی تقریباً سینمایی ، آن قهرمانی که با شروع از هزار مشکل ، موفق می شود به اهداف خود برسد ، درس بخواند ، جنگ کند ، اجرای قشرها و شمارش را در بعضی مواقع بر روی خوش شانسی بگذارد. این جادویی که هر اثر عالی به بار می آورد و در زندگی روزمره و کاری از شخصیتی که در آخرین مستند ساخته هابل فرارا ، فیلمساز آمریکایی به عنوان شخصیت اصلی انتخاب شده ، به واقعیت تبدیل شده است.
پروژکتور گرا از کرت ، زادگاه و رشد نیک شروع می کند تا در آنجا به پایان برسد ، دوباره در آن جزیره یونان ، در میان موفقیت های فتح انسان و مشترک با خانواده اش. اما این چیزی است که رسانه ای را که در حال کشف فیلمساز است ، پر می کند ، آغاز شغلی است که هنگامی شروع شد که مادر و فرزندان تصمیم گرفتند از پله های پدری که به آمریکا مهاجرت کرده و با آگاهی از جوان نیک بخواهد کار کند ، پیروی کنند. برای تهیه یک ناهار بسته بندی شده هر روز و به همان روشی که به جلو و عقب بروید تا آن معدود تغییراتی صورت گیرد که با صرفه جویی کم شود. از آنجا که آرزو این است که سینمای خود را داشته باشید ، مکانی نه تنها برای تمیز کردن ، مدیریت ، مشاهده ، بلکه مکانی که باید مورد توجه شما قرار بگیرد و با آن شاد کردن میهمانان و تماشاگران باشد.
The Projectionist - از داستان نیک گرفته تا نقشه سینماهای نیویورک The Projectionist ،
آرزویی که از پایین شروع می شود و در خیابان سینماهای نیویورک خاتمه می یابد ، جهش موقتی در The Projectionist از داستان گرفته تا حال حاضر صاحب سینما ، سرمایه گذار و کارآفرین نیکولا به عکس های بایگانی یک سیب بزرگ به رنگ سیاه و سفید. سینمای خانوادگی ، سینما چراغ قرمز ، اتاق های محله مجزا و پرده هایی از آثار اول که به پرده ها و نمایش های برتر بین المللی باز می شود.
The Projectionist با عقب نشینی از تجربه زندگی بشر ، به تاریخ تحول در سینما و تغییرات آن در استفاده ، از جذابیت بسیار زیاد چهره های ستارگان روی تابلوهای بالاتر از ورودی ها تا خالی کردن اتاق ها ، از گذر از آنالوگ به دیجیتال ، در هنگام تحمیل و ماموت از ورود چند برابر. دقیقاً آن مولتیپلکس ها که مورد تقاضای زیاد مردم قرار گرفته اند ، که برای لحظه های دید مصنوعی بزرگتر ، گسترده تر و در عین حال همیشه یکسان تصویب شده اند و آن طلسم ضمنی بین تماشاگر و به اشتراک گذاری با محیط خانواده را می شکنند. که نیک سعی کرده است همه سالهای خود را در محیط زیست ارتقا بخشد.
The Projectionist - آن سینماهای محله که مانند یک رویا باز مانده اند
زندگی شخصی ، بلکه نقشه سینماهای نیویورک ، پیوندهای بین غرفه داران بین صنعت و بازار و وضعیت بحرانی ناخوشایند تجارت های کوچک. هابیل فرارا با یک آزادی مشهود به همراه نیکلاس شل صحبت می کند ، که به همان شیوه مدیریت فعالیت های خودش می داند که چگونه می تواند همسایه خود را سرگرم کند ، چه چیزی را بگوید و چگونه آن را بیان کند. اما مهمتر از همه ، او می خواهد مسیری را که جان او را گرفته است دوباره بکشد و همین امر او را به سمت دو مورد سوق داد که همواره سعی در ساختن آن ممکن و مرتبط داشته است: پول زیادی کسب کنید و سینماهای محله را باز نگه دارید.
این مشارکتی است که نیکولا در طول وجودش به دنبال آن بوده است و او همچنان با در معرض قرار دادن خود و تمرکز چشم خود به فرصتهای آینده ، نشان دادن حس قوی از تجارت ، همچنان می خواهد ورزش کند ، اما حتی بیشتر اشتیاق به خوشبختی که مانند او همیشه است. با توجه به امید وی که از سینما پایدار است ، این همان چیزی است که او می خواهد رویای خود را ادامه دهد.
"تماشای فیلم به من جهت داده است." و آن از نیکلاس "نیک" نیکولا همیشه خطی ، منسجم ، خواستار ، پاداش بوده است. داستانی تقریباً سینمایی ، آن قهرمانی که با شروع از هزار مشکل ، موفق می شود به اهداف خود برسد ، درس بخواند ، جنگ کند ، اجرای قشرها و شمارش را در بعضی مواقع بر روی خوش شانسی بگذارد. این جادویی که هر اثر عالی به بار می آورد و در زندگی روزمره و کاری از شخصیتی که در آخرین مستند ساخته هابل فرارا ، فیلمساز آمریکایی به عنوان شخصیت اصلی انتخاب شده ، به واقعیت تبدیل شده است.
پروژکتور گرا از کرت ، زادگاه و رشد نیک شروع می کند تا در آنجا به پایان برسد ، دوباره در آن جزیره یونان ، در میان موفقیت های فتح انسان و مشترک با خانواده اش. اما این چیزی است که رسانه ای را که در حال کشف فیلمساز است ، پر می کند ، آغاز شغلی است که هنگامی شروع شد که مادر و فرزندان تصمیم گرفتند از پله های پدری که به آمریکا مهاجرت کرده و با آگاهی از جوان نیک بخواهد کار کند ، پیروی کنند. برای تهیه یک ناهار بسته بندی شده هر روز و به همان روشی که به جلو و عقب بروید تا آن معدود تغییراتی صورت گیرد که با صرفه جویی کم شود. از آنجا که آرزو این است که سینمای خود را داشته باشید ، مکانی نه تنها برای تمیز کردن ، مدیریت ، مشاهده ، بلکه مکانی که باید مورد توجه شما قرار بگیرد و با آن شاد کردن میهمانان و تماشاگران باشد.
The Projectionist - از داستان نیک گرفته تا نقشه سینماهای نیویورک The Projectionist ،
آرزویی که از پایین شروع می شود و در خیابان سینماهای نیویورک خاتمه می یابد ، جهش موقتی در The Projectionist از داستان گرفته تا حال حاضر صاحب سینما ، سرمایه گذار و کارآفرین نیکولا به عکس های بایگانی یک سیب بزرگ به رنگ سیاه و سفید. سینمای خانوادگی ، سینما چراغ قرمز ، اتاق های محله مجزا و پرده هایی از آثار اول که به پرده ها و نمایش های برتر بین المللی باز می شود.
The Projectionist با عقب نشینی از تجربه زندگی بشر ، به تاریخ تحول در سینما و تغییرات آن در استفاده ، از جذابیت بسیار زیاد چهره های ستارگان روی تابلوهای بالاتر از ورودی ها تا خالی کردن اتاق ها ، از گذر از آنالوگ به دیجیتال ، در هنگام تحمیل و ماموت از ورود چند برابر. دقیقاً آن مولتیپلکس ها که مورد تقاضای زیاد مردم قرار گرفته اند ، که برای لحظه های دید مصنوعی بزرگتر ، گسترده تر و در عین حال همیشه یکسان تصویب شده اند و آن طلسم ضمنی بین تماشاگر و به اشتراک گذاری با محیط خانواده را می شکنند. که نیک سعی کرده است همه سالهای خود را در محیط زیست ارتقا بخشد.
The Projectionist - آن سینماهای محله که مانند یک رویا باز مانده اند
زندگی شخصی ، بلکه نقشه سینماهای نیویورک ، پیوندهای بین غرفه داران بین صنعت و بازار و وضعیت بحرانی ناخوشایند تجارت های کوچک. هابیل فرارا با یک آزادی مشهود به همراه نیکلاس شل صحبت می کند ، که به همان شیوه مدیریت فعالیت های خودش می داند که چگونه می تواند همسایه خود را سرگرم کند ، چه چیزی را بگوید و چگونه آن را بیان کند. اما مهمتر از همه ، او می خواهد مسیری را که جان او را گرفته است دوباره بکشد و همین امر او را به سمت دو مورد سوق داد که همواره سعی در ساختن آن ممکن و مرتبط داشته است: پول زیادی کسب کنید و سینماهای محله را باز نگه دارید.
این مشارکتی است که نیکولا در طول وجودش به دنبال آن بوده است و او همچنان با در معرض قرار دادن خود و تمرکز چشم خود به فرصتهای آینده ، نشان دادن حس قوی از تجارت ، همچنان می خواهد ورزش کند ، اما حتی بیشتر اشتیاق به خوشبختی که مانند او همیشه است. با توجه به امید وی که از سینما پایدار است ، این همان چیزی است که او می خواهد رویای خود را ادامه دهد.
- ۰ ۰
- ۰ نظر